کد مطلب:166470 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

شمر امان می دهد!
بی آبی، در هوای گرم و سوزان عراق، تشنگی را بر حسین (ع) و یارانش، دشوار كرد. از اینرو، برادرش عباس بن علی، ملقب به ابوالفضل را فراخواند، و سی سوار و بیست


نفر پیاده با بیست مشك به همراه او كرد، و وی را به جانب فرات فرستاد، تا بلكه آبی فراهم آورد.

این گروه، شبانه پیش تاختند، تا به نزدیك آب رسیدند، نافع بن هلال بجلی كه پرچمدار و پیشاهنگ سپاه بود، با یكی از فرماندهان سپاه مخالف، به نام عمرو بن حجاج زبیدی، روبرو گردید عمرو بن حجاج گفت: كیستی؟

- نافع بن هلال هستم!

- برای چه آمدی؟

- آمده ام از این آبی كه ما را از آن منع كرده اید بنوشیم!

- پس بنوش گوارا باد تو را!

- نه بخدا سوگند! تا حسین و یارانش تشنه هستند، قطره ای از آن آب ننوشیم! این كار، هرگز شدنی نیست، زیرا ما در اینجا گماشته اند تا شما را از بردن آب، باز داریم.

نافع به گروه پیاده ای كه همراهش بودند گفت: بی درنگ مشكها را پر كنید.

پیادگان یورش بردند و وارد فرات شدند، مشكها را پر از آب كرده و بازگشتند.

عمرو بن حجاج و همراهانش بدانها حمله آوردند، عباس بن علی و نافع بن هلال با یاران و سواران، به دفع حمله ایشان پرداخته و آنها را پراكنده ساختند آنگاه به جای نخست بازگشته و به پیادگان فرمان دادند كه بسوی خیمه ها حركت كنند.

و بدینگونه آنها با مشكهای پر از آب، خود را به حسین (ع) رسانیدند. [1] .

شمر بن ذی الجوشن، به سوی اردوگاه حسین (ع) پیش آمد، آنگاه روبروی یاران آن حضرت ایستاد، و گفت:

خواهرزادگان ما كجا هستند؟

در پی این سخن، عباس، جعفر، عبدالله و عثمان، فرزندان علی بن ابی طالب (ع) كه


مادرشان ام البنین نام داشت، پیش آمدند و گفتند:

چه می خواهی؟

گفت: شما خواهرزادگان من در امان هستید! [2] پس از جنگیدن در كنار برادرتان حسین دست بردارید و تسلیم امیرمؤمنان یزید بن معاویه گردید. [3] .

آن جوانمردان به او گفتند: لعنت خدا بر تو و امان تو باد، ما را امان می دهید ولی برای فرزند رسول خدا امان نیست؟ [4] .

آنگاه عباس فریاد زد: دستان تو بریده باد! چه امان بدی برای ما آوردی! ای دشمن خدا! تو به فرمان می دهی كه برادر و سرورمان حسین فرزند فاطمه (س) را رها كنیم و از لعینان و لعین زادگان پیروی كنیم؟

شمر، از این سخنان خشمگین شد و به سوی لشكر خویش بازگشت. [5] .


[1] طبري، ج 5، ص 412، اخبار الطوال، ص 255، تجارب الامم، ج 2، ص 65.

[2] طبري، ج 5، ص 412، فتوح ج 3، ص 105.

[3] فتوح، ج 3، ص 105.

[4] طبري، ج 5، ص 412.

[5] فتوح، ج 3، ص 105، لهوف، ص 38.